گزارش سفر به کلیبر و قلعه بابک – خرداد ۹۹
بنام عشق، این گزارش از سفر بینظیر و هیجانانگیزی است که در خرداد ۹۹ با گروهی از همنوردان پرانرژی و با سرپرستی بانوی محترم، سرکار خانم حسینی، به کلیبر و قلعه بابک داشتیم. این سفر، به دلیل شرایط خاص دوران کرونا، متفاوت از سفرهای دیگر و با خودروهای شخصی انجام شد.
روز اول: حرکت به سمت تبریز
پنجشنبه، ۹ خرداد، ساعت ۹ صبح، از میدان آزادی به سمت تبریز حرکت کردیم. یکی از خودروها به دلیل مسائل شغلی با کمی تأخیر به گروه پیوست. پس از طی مسیر، حدود ساعت ۶-۷ عصر به تبریز و محله ولیعصر رسیدیم و در محل اقامتی که به دو طبقه تقسیم شده بود، مستقر شدیم. ماشین آخر نیز حدود ساعت ۸:۳۰ شب به جمع ما اضافه شد. جذابیت این سفر در حضور دوستان با ردههای سنی مختلف بود که لحظات بینظیری را برایمان رقم زد.
پس از استقرار و استراحت، شب اول را با آشنایی با دوستان جدید و لحظات شاد و مفرح سپری کردیم تا برای پیمایشهای روزهای آینده آماده شویم.
روز دوم: آغاز ماجراجویی در کلیبر و روستای آینالو
جمعه، ۱۰ خرداد، ساعت ۷ صبح بیدار شدیم و به لطف یکی از دوستان با خرید نان تازه، صبحانهای دلچسب در کنار هم خوردیم. سپس به سمت کلیبر حرکت کردیم و در وهله اول، لیدر محلیمان، آقای علی مرادی را سوار کردیم و استارت سفر هیجانیمان را زدیم.
ابتدا به روستای آینالو رفتیم و پیمایش جنگلهای ارسباران و بازدید از صومعه سنگی را در پیش گرفتیم. پیمایش سبکی بود و رفت و برگشت آن حدود ۴٫۵ کیلومتر به طول انجامید. قدم زدن در دل جنگلهای ارسباران، صدای پرندگان و بازدید از صومعه سنگی، از جاذبههای اولین پیمایش ما بود. به دلیل بحران هوا، سریعاً وسایل را جمع کردیم و به سمت کمپ در ارتفاعات کلیبر حرکت کردیم. به محض رسیدن به محل کمپ، با بارندگی شدید مواجه شدیم، اما این شرایط، هیجان بیشتری به گروه داد. بچهها به سرعت چادرها را برپا کردند و بارش شدید باران و رعد و برقهای وحشتناک، لحظات ماندگاری را برایمان خلق کرد. پس از بارش، رنگین کمانی زیبا آسمان را پوشاند و انرژی مضاعفی به گروه بخشید.
در این میان، چادر یکی از گروهها دچار نقص فنی شد و با کمک دوستان، چادرهای دیگری در اختیارشان قرار گرفت. شب فوقالعادهای را کنار دوستان با آتش و جوجهکباب سپری کردیم و زیر آسمان پرستاره جنگل، شب را به صبح رساندیم.
روز سوم: پیمایش تنگه بکر و رسیدن به آبشار
شنبه، ۱۱ خرداد، ساعت ۷ صبح بیدار شدیم و پس از صرف صبحانهای دلچسب که با دستپخت خانم حسینی و دوستان آماده شده بود، چادرها را جمع کردیم و به سمت پیمایش تنگه بکر در روستای وایقان حرکت کردیم. این پیمایش از زیباترین و بینظیرترین مناظری بود که نشاط وصفناپذیری را نصیبمان کرد. پیمایش سختی بود اما همه بچهها با کمک یکدیگر مسیر را طی کردند و به آبشار و تنگه سنگی فوقالعاده زیبایی رسیدیم. چشمههای آب زلال، صدای آبشار و صخرههای در هم تنیده، لحظات زیبایی را برایمان رقم زد. در کنار چشمه استراحت کردیم و تعدادی از همنوردان ماجراجو، به داخل تنگه رفتند و با عبور از صخرهها به آبشار انتهایی تنگه رسیدند.
بعد از پیمایش، به روستای علیآباد رفتیم و در سه سوئیت مستقر شدیم. یک حمام داغ و دلچسب، پایانی خوب برای روز پرماجرا بود. روستای کوچک ولی زیبا با منظرهای بینظیر از جنگلهای ارسباران، حال و هوای فوقالعادهای به گروه بخشید.
روز چهارم: صعود به قلعه بابک
یکشنبه، ۱۲ خرداد، ساعت ۸:۳۰ صبح در تراس یکی از سوئیتها صبحانه خوردیم و کمکم آماده حرکت به سمت قلعه بابک شدیم. با توجه به خستگی گروه از پیمایش روز قبل، تصمیم گرفتیم تا پای پلهها را با پاترول برویم. این مسیر با پاترول، تجربهای هیجانانگیز بود؛ سوار شدن با کلی بالا و پایین پریدن و موسیقی زیبای آذری که راننده برایمان گذاشته بود، خاطرهای شیرین شد. در مسیر، مناظر زیبای کوه، جنگل و مه با هم ترکیب شده بود و جلوهای بینظیر داشت.
پس از رسیدن به پای پلهها، حدود دو ساعت پیمایش در راه سنگی تا قلعه داشتیم. در پاگرد کافه بین راه جمع شدیم و سرود “ای ایران” را، به یاد بابک خرمدین، همنوازی کردیم. پس از بازدید از قلعه بابک، به پایین برگشتیم و با پاترولها به سمت ماشینها رفتیم. به دلیل بارندگی و دیر وقت شدن، برنامه بازدید از آبشار عصر را به روز بعد موکول کردیم.
شب پایانی: استقرار در ویلای کلیبر
پس از بازدید از قلعه بابک، به محل استقرار جدید رفتیم و در حومه کلیبر، در یک ویلای دو طبقه محاط در باغ سرسبز و زیبا مستقر شدیم. شب آخر در کنار همنوردان به شادی و خوشی گذشت. برخی از دوستان نیز در تراسهای دو طبقه ویلا چادر برپا کردند و خوابیدند.
روز آخر: پیمایش جنگلی و بازدید از آبشار آغویه
دوشنبه، ۱۳ خرداد، ساعت ۷:۳۰ صبح بیدار شدیم و با قهوه و دمنوش صبحگاهی، لحظات شیرینی را آغاز کردیم. سپس به سمت آخرین پیمایش جنگلی و بازدید از آبشار آغویه رفتیم. مسیر جادهای که طی کردیم، تماماً مهآلود بود و حال و هوای خاصی به گروه بخشید. پس از پارک کردن ماشینها، پیمایش را آغاز کردیم و به آبشار آغویه رسیدیم. مسیر راحت و زیبا بود و پیمایش سریع طی شد. در پایان، سیبزمینیهای آتیشی که قبل از پیمایش در آتش گذاشته بودیم، لحظهای خوشمزه و بیصبرانه منتظر ما بودند.
در نهایت، وسایل را جمع کردیم و به سمت کلیبر حرکت کردیم، و لیدر محلی پرانرژی و جوانمان را بدرقه کردیم. برای صرف ناهار به رستوران شقایق کلیبر رفتیم. هرچند کیفیت غذا چندان مطلوب نبود، اما لحظه لحظه این سفر ماندگار و خاطرهانگیز بود.
این سفر، به لطف سرپرستی و محبتهای خانم حسینی، برای همه ما لحظاتی فراموشنشدنی را رقم زد. برگی دیگر از دفتر خاطرات زندگیمان ورق خورد و ما با دلی پر از شادی و خاطراتی ماندگار به خانه برگشتیم.
این گزارش برگرفته از سفری پرخاطره به کلیبر و قلعه بابک است که تجربهای شیرین و تکرارنشدنی را برایمان رقم زد.